شعر مسیحی – چه میخواست این دل من ؟



چه میخواست این دل من ؟
چه میخواست این دل من غیر شادی
خدا باشد من و عشق و آزادی
دلم از عشق عیسی شادمان بود
جدا از رنج هستی در جهان بود
دلم میخواست در کلاف هستی
بمانم با خدا با شور و مستی
وجانم تشنه بود مانند آهو
بدنبال خدا میرفت هر سو
دلم از نور خورشید شاد میشد
و از یاد خدا آباد می شد
همه گلهای شاد باغ و صحرا
پر از شور و شعف میکرد دل را
دلم میگشت شاد از بانگ هر ساز
به پا میگشت بهر رقص و آواز
زمانی این جهان پر از ستم بود
نصیب مردمان محنت و غم بود
اگر روح خدا نبود در ما
شکسته می شدیم از ظلم دنیا
زمانه از ستم ها تار و شبگیر
در آن عشق مسیحا برق شمشیر
کلام او کلام عشق و شادی
مرامش بخشش و صلح و آزادی
گنه مانند بندی بر دل ما
شده بود علت هر مشکل ما
خدای شادمانی بود عیسی
به فیض خود رهائی داد بر ما
گشود بند گناهان را ز آدم
رها گردد بشر از غصه و غم
فدا کرد جان خود را در ره ما
و روح پاک او شد همره ما
سفارش کرد انسان را به شادی
به بخشش و محبت و آزادی
و با ایمان بر او شاد گشتیم
ز دام درد و غم آزاد گشتیم
کنون باید محبت پیشه سازیم
علاج درد را از ریشه سازیم
محبت بر همه عالم نمائیم
گره از کار آدم وا گشائیم
بشر از درد و غم آزاد سازیم
جهانی پر ز عشق و شاد سازیم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نام بزرگترین شاخه های فرقه پروتستان

اعداد مختلف در کتاب مقدس چه معنایی دارند و نشانه چه هستند؟

حکم کسی که از دین اسلام خارج شود چیست؟